۱۳۸۷ شهریور ۷, پنجشنبه

بلوط

برای کسی که می‌گوید «اگر یک نفر اعضای خانواده شما را، عزیزترین شما را بکشد، باز هم حکم اعدام نمی‌خواهی؟» این را می‌نویسم
اگر کسی جان پدر مرا بگیرد، من برایش اعدام نمی‌‌خواهم. شاید خودم دیگر طاقت زندگی را نیاورم، اما اعدام را برای کسی که به عمد یا به سهل جان پدرم را بگیرد نمی‌‌خواهم. اعدام قتل قانونی است. فرق منی که حکم به قتل قاتل می‌دهم، با او چیست آنوقت؟

شمیم

وقتی شایع ترین خشونت علیه زنان، خشونت خانگی است، نمی شود به این فکر نکرد که ما با این همه دغدغه برای استحکام نهاد خانواده، هیچ قانونی در حمایت از زنان علیه خشونت خانگی نداریم... نمی شود ندید بغض زنان وحشت زده ی قربانی خشونت خانگی را که چاره ای به جز سکوت ندارند، که صدایشان غالبن از چهاردیواری خانه فراتر نمی رود و ما که بارها پیش آمده اگر در خانه خودمان نه، در همسایگی مان، صدای این فریادها را بشنویم، صدای گریه، سیلی و مشت و لگد... خشونت خانگی علیه زنان، اگر هم خانه مان نباشد، در همسایگی مان زندگی می کند، نفس می کشد و هر روز و هرلحظه، قربانی می گیرد

۱۳۸۷ مرداد ۲۶, شنبه

خانوم حنا

از اون روزی که خورشید خانوم درخواست عمومی کرد برای نوشتن از لایحه جدید به نام حمایت از خانواده به کام مرد خانواده، هی میخوام بیام بنویسم هی حناق میگیرم. هی فکر میکنم اصلن تصویب این قانون چه فرقی میکنه به حال این مردم. توصیب نشدنش چی؟مگه همین الان نیست که مردای پولدار( به شرط تمکن مالی) با هر سنی دنبال دختران نوجون که جای دختر خودشون هم هست نمی افتند. مگه به چشم نمیبینیم خیلی ها رو که تا شلوارشون دو تا شد میرن دنبال بعدی ها اجازه ی همسر اول کیلویی چنده؟ اگه این قانون هم تصویب نشه و اصلن از دستور کار مجلس هم خارج بشه با فرهنگ و منش و خلق و خوی رایج مردم مون چه کنیم؟

۱۳۸۷ مرداد ۲۳, چهارشنبه

تلخ نوشته های یک مشهدی

بچه که بودیم میگفتن کسی رو بخاطر عیبی مسخره نکن والا خودت به سرت میاد! ما این امام جمعه ارومیه رو بخاطر افاضاتش خیلی وقت ها مسخره میکردیم حالا خودمون دچار همچین امام جمعه ای شدیم! ظاهرا حستی دیگه روی بورس نیست و علم الهدی روی بورسه! اخه ما مشهدیا چه گناهی کردیم که هر هفته باید امام جمعه شهرمون افاضاتی از نوع و جنس افاضات جناب حسنی بیان کنه و همه جا انگشت نمای خلق بشه

۱۳۸۷ مرداد ۱۹, شنبه

نگاه

این طبیعت مال ماست، این زیبایی ها برای ماست، چطور میتونیم این طور زخمی و خرابش کنیم؟؟

۱۳۸۷ مرداد ۱۵, سه‌شنبه

شاتوت

به اصرار مامان و برای این که از پای لپ تاپ یا به قول مامانم منقل بلند بشم عصری رفتیم بیرون یه قدمی بزنیم. آقای سروان برگشته به من می گه خانوم این رنگ مانتو چیه؟! خیلی جیغه